عکس حرفه ای چیست؟
قبل از اینکه بگوئیم عکس حرفه ای چیست بهتر این است که بگویم عکاس حرفه ای کیست !!
عکاس حرفه ای عکاسی است که با علاقه زیاد و تجربه پشتکار فراوان و همچنین پیدا کردن راهی برای زیباتر شدن سوژه یا محصول و کالا / خود را به بهترین وجه به مشتریان و عموم مردم معرفی کند .
خصوصیات عکس حرفه ای :
- اجرای ژست سوژه و یا عروس و داماد در عکس میباست به زیباترین و طبیعی ترین وجه ممکن نشان داده شود .
- رنگ و نور زیبائی داشته باشد و معرف یک فکر و ایده خاص باشد .
- روشن / واضح و نت باشد به عبارت دیگر هیچگونه محوی در عکس مشاهده نشود .
- تمام قوائدی عکاسی و طراحی در عکس به صورتی باشد که مشتری بتواند لذت کافی را از عکس خود ببرد .
چگونه از فلاش روی دوربین استفاده کنیم تا نور فلاش را به طور موثر بازتاب دهد.
فلاش روی دوربین (یا اسپیدلایت) ابزاری است که بسیاری از عکاسان دارند، اما شمار کمی از آنها می دانند چطور به درستی از آن استفاده کنند. هر روز من می بینم که این قطعه اعجاب انگیز به هدر می رود، و نور خشنی را به یک جسم یا سوژه می تاباند، در حالیکه می تواند آن را با نوری نرم و یک روشنایی هدایت شده نوازش کند. فلاش باید همانند ابزارهای تراش کاری یک تندیس ساز استفاده شود، نه مثل یک پُتک! تنها لازم است که شما بعضی تکنیک های بنیادی را بدانید. در این مطلب بازتاب موثر روشنایی فلاش روی دوربین (on-camera flash) را به شما عزیزان تعلیم خواهیم داد. در اینجا خواهید آموخت که چگونه از هر سطح منعکس کننده نوری مانند دیوار اتاق یا سقف یک سالن کنگره بزرگ، به نفع نورپردازی و عکاسی خود استفاده کنید.
من در طول سالها، در بیش از ۴۰۰ مراسم عروسی عکاسی کرده ام، و اکثر عکس هایی که در فضای درونی می گیرم با یک اسپیدلایت نورپردازی می شود. من یک صندوق پر از روشنایی های استودیویی دارم که گاهی اوقات در فراخور هایی از آنها بهره میگیرم، اما به طور کلی عکس های گرفته شده با فلاش حقیر روی دوربینم را ترجیح می دهم (با فلاش توکار یا پاپ آپ اشتباه نگیرید). شما می توانید روشنایی زیبایی را از انعکاس نور فلاشتان از دیوار، سقف، آینه، کشتی گیران حرفه ای یا گله گوسفندان برپایی کنید.
انواع فلاش: فلاش اکسترنال یا متمایز از دوربین (off-camera flash)، فلاش روی دوربین (on-camera flash) و فلاش توکار یا داخلی دوربین (in-camera flash).
عبارت فلاش روی دوربین به نوعی فلاش اشاره دارد که می تواند مستقیما به دوربین متصل گردد. اگرچه به این فلاش «روی دوربین» گفته می شود، ولی الزاما نباید حتما به صورت فیزیکی روی دوربین قرار گیرد. فلاش های روی دوربین می توانند، و بیشتر اینگونه است که، به صورت متمایز از دوربین (off-camera) مورد استفاده قرار گیرند. آن ها با فلاش های استودیویی و روشنایی های مقاوم که قرار نیست به چهره فیزیکی به دوربین متصل شوند (مگر در مواقع کمیاب به کمک روش ها و تبدیل های پیچیده) متفاوتند.
اجازه دهید این مطلب را با چند مثال، صریح کنم. تمام عکس های پایین با یک لنز (۵۰mm)، سرعت شاتر (۱/۱۸۰)، و دیافراگم (f/4) یکسان گرفته شده اند. در ضمن ما اصلا جا به جا نشدیم. ما حدود ۳ متر از پس زمینه کاغذ دیواری تیره فاصله داریم، دیوارهای سفید در سمت چپ و راست نیز در فاصله نزدیک ۲ متری از ما وجود دارند. سقف هم سفید است. تنها چیزی که در این تصاویر تغییر می کند این است که من فلاشم را در جهت های مختلف می چرخانم.
چه روش هایی را نباید انجام دهیم :
در مثال اول، من با فلاش مستقیم عکس گرفته ام.
این نور سخت و مسطح است. یک سایه تند و زننده در پس زمینه وجود دارد. این برخلاف فلاش با نور بازتاب شده است، و معمولا آخرین گزینه برای موقعیت فلاش است. بیایید به سراغ مثال بعدی برویم.
کمی بهتر:
در اینجا من با بازتاباندن روشنایی فلاشم از سقف، روشنایی عکس را کمی درمان بخشیدم. این روش نور را نرم کرده است، ولی هنوز هم روشنایی از بالای سر سوژه می آید، که سایه های غیر جذابی در پایین چشمان او آورده است، و فاقد برق چشم یا کچ لایت است. ما می توانیم بهتر از این عمل کنیم!
این یکی زیبا تر است :
در اینجا من فلاشم را به یک طرف گرفته ام، بنابراین نور از دیوار سمت چپ من بازتاب می شود، و جهت گیری و حجم نور نرم تر و بهتری به من می دهد. فکر می کنم این ترفند بد نیست!
اینجا چه اتفاقی افتاده است؟؟؟
برای سرگرمی، من در اینجا دوربینم را وارونه کردم و فلاش را به سمت کف زمین گرفتم، بنابراین نور از زیر بالا می آید. ما این را نورپردازی هیولایی می نامیم. این کاری نیست که شما بخواهید بسیار تکرار کنید، اما اگر روزی برای عکاسی از یک خون آشام استخدام شدید، دریافتن این نکته خوب است.
تمام این تصاویر دو عامل اصلی ای که من در حین عکاسی با فلاش بازتابی به آنها فکر می کنم را بازگو میکنند:جهت نور و کیفیت نور (نرمی).
+ کیفیت نور (نرمی)
نرمی نور شما به طور عمده به اندازه منبع نورتان بستگی دارد. با فلاش بازتابی، بخشی از دیواره ها یا سقف توسط فلاش شما روشن می شود. من اندیشه می کنم این مشکل ترین مفهوم در مورد فلاش بازتابی برای همه است. تنها به منبع روشنایی خویش به عنوان سطحی که با فلاش شما روشن می شود (به جای خود فلاش) فکر کنید.
هرچه منبع نور عریض تر باشد، روشنایی نرم تر است. به عبارت دیگر، هرچه ناحیه ای که شما با فلاشتان پوشش می دهید عریض تر باشد، روشنایی بازگشتی نرم تر خواهد بود. برای پوشش دادن یک ناحیه گسترده با فلاش بازتابی، فقط از سطح بازتاب خود دورتر شوید، که به روشنایی فلاش دستور دهید اغلب پخش شود. بسیاری از فلاش ها وانگهی به شما فرمان می دهند که سر فلاش را به تو یا بیرون زوم (بزرگنمایی و حقیر نمایی) کنید، و یک پرتوی نور باریک تر یا پهن تر برپا کنید (یک پرتوی عریض تر به نور فلاش کمک میکند تا تند تر توزیع شود، و برعکس).
تجسم این مسئله می تواند کمی سخت باشد، بنابراین من چند عکس گرفتم که به شما ثابت کنم چطور کار می کند. در عکس اول (بالا)، من سر فلاشم را به خارج زوم (کوچک نمایی) کردم که پهن ترین پرتوی نور شدنی را به وجود بیاورم. سپس آن را به سمت یک دیوار در استودیو در فاصله نزدیک ۳ متری شلیک کردم. همانطور که می توانید ببینید، فلاش بیشتر دیوار را روشن کرده است. این کار نور خوب نرمی را که از دیوار به سمت ما انعکاس می شود، به وجود می آورد.
در عکس دوم (پایین)، من فلاشم را با همان مقدار زوم به دیوار تقریبا کرده ام. همانطور که می توانید ببینید، اکنون مقدار کمتری از دیوار را روشن کرده است، به این معنی که منبع روشنایی کمی حقیر تر شده است (خشن تر و مشکل تر – نرمی کمتر).
در عکس سوم، من فلاش را در همان موقعیت (مکان) نگه داشته ام، اما سر فلاش را به داخل زوم (بزرگنمایی) کردم. که منبع روشنایی در حال حاضر هنوز هم کوچک تر است (آن قسمت از دیوار که روشنایی را بازتاب کرده است، منبع روشنایی است).
جهت نور
این فقط به جهتی که نور از آن می آید اشاره دارد، چیزی که مهار آن با یک فلاش بازتابی بسیار آسان است. اگر شما فلاش خود را رو به بالا به سمت سقف بگیرید، نور از بالا به سوژه شما می تابد . اگر روشنایی خویش را از یک دیوار در سمت راست انعکاس کنید، نور از سمت راست بازخواهد گشت، و غیره.
به این پرتره ساده از میهمانان عروسی نگاه کنید (بالا). او داشت به سمت راست خویش در عکس نگاه می کرد، من نور را از دیواری در آن سمت انعکاسدادم تا نور زیبایی را به چهره او بتابانم. اگر شخص بعدی که می خواهم از او عکس بگیرم رو به سمت دیگری نشسته باشد، تمام کاری که باید انجام شود این است که فلاشم را ۱۸۰ درجه بچرخانم و روشنایی آن را از دیوار های مقابل انعکاس دهم. این نوع تطبیق پذیری هنگام عکاسی از رویدادهای زنده فوق العاده است.
در این عکس که از یک عروس و داماد در حال مسیر رفتن شده است، نور فلاش را از دیواری در سمت چپ انعکاس دادیم، تا نور زیبائی بر روی آنها بتابد. اگر به افراد در بعد زمینه نگاه کنید، می توانید از نور پیرامون در اتاق یک ایده به دست آورید.
بهترین نور بیشتر از اطراف می آید که از بالا. اگر شما فلاش خویش را ۹۰ درجه به سمت چپ پرتاب، نور از سمت چپ با زاویه ۹۰ درجه بر می گردد. در ضمن، این گوشه نوری همانند به نور عالی هنگام طلوع و غروب آفتاب جلوه می کند.
راز های عکاس
امروزه هنر عکاسی نسبت به قبل و گذشته خواهان و هوادارای بیشتری پیدا کرده است. نمایش یک معنا یا مفهوم در یک قاب مطمئنا شغل سادهای نیست و ذوق و نگاه خاصی میطلبد.
“پدرو کوئینتلا” معلم تاریخی است که ذوق و استعداد عکاسی هم دارد و به عنوانی از چهرههای شاخص و انگیزشی در سایت ۵۰۰px شناخته شده است. وی در مقالهی اخیرش، برای آن بخش از افرادی که میخواهند هنر عکاسی خود را بهبود بخشند راهکارهایی را معرفی کرده است. راهکارهای کوئینتلا از ترکیب صحنه گرفته تا هماهنگی رنگبندی و عنوانگذاری عکس را در برمیگیرد.
نمونه کارهای کوئینتلا را میتوانید در سایت ۵۰۰px ببینید یا آنها را در صفحهی فیسبوک کوئینتلا پیگیری کنید.
در ادامه، توضیحات متن از زبان کوئینتلا ذکر میشوند: اغلب از من میپرسند که چه “اسراری” پشت کارهای عکاسی من قرار دارد. نظر به اینکه من بر این باورم که ذات دانش، به اشتراک قراردادن یا آن است برخی از فوت و فنهای پروسه کاری خویش را شرح خواهم داد:
۱. آمادگی، علت و تخیل
آمادگی به معنای آن نیست که ساز و برگ عکاسی شما، جدیدترین مدل موجود در بازار باشند و لزومی ندارد که دوربین و لنز شما از بهترینهای موجود در بازار باشند. تا به حال بیشمار عکسهای فوقالعادهای دیدهایم که با استفاده از دوربینهای قدیمی گرفته شدهاند و هزینهی زیادی صرف ساز و برگ آنها نشده است. همین که مدل و تجهیزات و ابزار عکاسی خود را بشناسید بس است و نیازی به سنسورهای ۱۰۰ مگاپیکسلی نیست. از خود بپرسید: تصاویر شاخص شما کجا میتوانند باشند؟ این عکسها چگونه تکمیل میشوند؟ با چه ترفندهایی میتوان بهترین عملکرد را روی یک عکس پیادهسازی کرد؟ نقطهی شیرین لنز من کجاست؟ دریافتن این نوع اطلاعات، کمک میکند که راحتتر و با اعتماد به نفس اکثریت عکس بگیریم. لغایت به حال چند لحظهی ناب عکاسی را به دلایلی مشابه خاموش بودن دوربین، بسته بودن درپوش لنز، بالا بودن درجهی ISO و عدم عملکرد تند برای تنظیم مد دوربین، از دست دادهاید؟ مطمئن هستم که این ماجرا برای همهی ما اتفاق افتاده است.
سوژهی متحرک نقش مهمی در کارهای عکاسی ما ایفا میکند. اما دشوار اینجا است که برخی مواقع اوقات این موضوع را از دست میدهیم. به همین هدف باید همیشه در حالت آماده باش بوده و به پیگیر راهی برای ثبت سوژه باشیم. اشکال هنری مانند قطعهای از یک موسیقی، یک کتاب یا یک فیلم، همه و کل میتوانند تاثیر الهام بخشی در گرفتن عکس داشته باشند.
تخیل، برای من دائم حکم بختک را داشته است. خیلی از رفقا من فکرمیکنند که به شوخی این حرف را میزنم و به من میخندند ولی واقعیت آن است که من فاقد قوهی تخیل هستم. احتمالاً یک دلیلش این باشد که اواخر دههی ۳۰ حیات به عکاسی روی آوردم و از نظر شخصیتی، شدیدا از قدرت تخیل خود کار کشیدم! پس چطور عنصر تخیل را در کارهای خویش وارد میکنم؟ سر این مسئله در این پذیرش بالقوه است: هیچ راه حل خاصی وجود ندارد. شما در آن واحد هم میتوانید دارای تخیل و هم فاقد آن باشید. من هم کوشش میکنم که از صحنههای گوناگون زیادی عکسبرداری کنم که از ترکیب آنها، الهام بگیرم و توان تخیل خویش را هم افزایش دهم.
یکی از تمرینهای دیگری که در این رابطه انجام میدهم، نوشتن ایدههایم بر روی یک دفترچه است که روزی بتوانم ایدههای مجزا را در یک تصویر با هم ترکیب کنم.
۲. قاببندی صحنه
قاببندی جزئی از لحظههای کلیدی و مهم عکاسی است مخصوصا زمانی که در حال عکسبرداری از یک صحنه یا منظره باشید. بسیاری از افراد اندیشه میکنند که این تقدیر کار خیلی سادهای است در حالی که نوع نگاه شما به چشم انداز از راه نمایاب (viewfinder) برای قاببندی بسیار مهم است. در نمایاب میتوانید ابعاد مختلفی از یک صحنه را ببینید. پارامترهای زیادی در دوربین شما (مانند سنسور، لنز، زاویهی دید، ارتفاع و سایر موارد) وجود دارند که میتوانند قاببندی صحنه را به شکلی متفاوت از آنچه با چشمان خود میبینید، نشانه دهند. بهترین شیوه برای رویت و فضا یابی یک صحنه، تماشای آن از راه کادر مربعی شکل ایجاد شده توسط نمایاب است.در این حالت، چشمانداز برپایی شده در ذهن شما، چشمان شما را به دنیایی خاصتر باز میکند.
این لحظه زیاد چالشبرانگیز و انگیزشی است. چرا که این امکان را در اختیارتان میگذارد که قسمت مهم صحنه را کشف کنید. بنابراین نخستین قدم این مرحله، تحلیل قدم به قدم است. همین امر کمک میکند، نمای خاصتر و معنادارتری از صحنه را در دوربین خود ثبت کنید.
هر چند که این نوشتار دربارهی روشهای ترکیب بندی عکس ها نیست اما همچنان میتوانید راهکارهایی برای ایجاد یک ترکیب قشنگ در تصاویر خویش خلق کنید. در این حالت، مرسومترین قانون، قانون سوم است. دیگر قوانین مشابه “خطوط هدایتگر” (Leading Lines) و “عمق میدان” (Depth) را در بیشتر کارهایم لحاظ میکنم. استفادهی مجزا یا ترکیبی از این تکنیکها، منجر به خلق صحنهی فوقالعادهای میشود. به عنوان مثال، چنانچه بخواهید به تصویر چشمانداز خود عمق بدهید با تنظیمات فاصلهی لنز به صورت گوناگون موفق به انجام این کار خواهید شد. نکتهی مهم دیگر، “نور” است که باید تنظیمات آن را در صحنه اعمال کنید.
پیشنهاد میکنم از این توصیهها نترسید و با به کار گیری آنها در ثبت تصاویر، به نتایج ویژه و شگفتانگیزی دست خواهید یافت.
۳. سادگی را حفظ کنید
سادگی مهمترین قانونی است که سعی میکنم همش آن را در کارهایم رعایت کنم. هر چند که این میل به سادگی میتواند یک سلیقهی شخصی قلمداد شود. عکس ها شلوغ که عناصر زیادی در آنها وجود دارد، به شخصه برای من جذاب نیستند چرا که اندیشه میکنم این شلوغی باعث سردرگمی بیننده میشود. ضمن این که فهم معنای عکس را برای او سخت میکند.
مغز ما از راه غریزه، تشخیص میدهد که تصویر یک عکس برایش دلنشین است یا نیست. هنگامیکه عکسی را ثبت میکنید و آن را با دیگران به اشتراک میگذارید، ۱۵ ثانیه فرصت دارید تا توجه مخاطب را جلب کنید. یک فضاسازی ساده در تصویر به مخاطب شما تایم بیشتری خواهد داد. پس متعلق به است که مخاطب میتواند با عکس شما وابستگی ایجاد کند و برای یک عکاس هیچ پاداشی بالاتر از این وجود ندارد که بینندهی عکسش بگوید: “نمیتوانم چشم از این عکس بردارم.”
در مثال کارهای عکاسی من بیشتر از ۳ عنصر یا موضوع قرار ندارد. هر مورد اضافهی دیگری مایه سرگمی بیننده خواهد شد. فضای منفی (negative space) یا به عبارتی همان فضای پیرامون میتواند امکان نفس کشیدن سوژهی اصلی عکس را فراهم کند تا نقش واضحتری از خود ارائه دهد. بنابراین، هر چه عناصر موجود در عکس کمتر باشند، نتیجهی پیشه بهتر خواهد بود. در واقع، این یک قانون تناسب معکوس است.
این نوع نقطه نظر در رنگبندی هم کاربرد دارد. یک رنگبندی ساده با هالهای از رنگ برنزه بسیار بهتر از رنگبندیهای شلوغ و گوناگون است. اصل سادگی در نورپردازی و برپایی سایه هم پایدار است. سوژه، نسبت به سایر عناصر آماده در عکس باید از روشنی بالاتری برخوردار باشد.
۴. آگاه شدن از شکل رنگبندی در دستگاههای مختلف و یکسان بودن رنگها
درک دقت صفحه نمایش در نشانه دادن رنگها برای من کار سختی بود. خوشبختانه، رایانهی فعلی که متعلق برای ویرایش تصاویر است نشان میدهد که دقت نمایش رنگ رایانهی قبلی کیفیت پایینی داشته است. دستگاههای زیادی در بازار وجود دارند که به شما کمک کنند که فهم بهتری از رنگبندی عکسهای خود داشته باشید. چاپ کردن عکسها باعث میشود که یک گام جلوتر بیافتید.
راز دیگری که باید آن را با شما در میانی بگذارم به کارگیری ۳ دستگاه مختلف برای نمایش عکسهایم است. این شغل من دو انگیزه دارد: اول این که متوجه میشوم دیگران عکسهای من را در صفحات نمایش خود به چه چهره میبینند. دلیل دوم این است که بدانم در مقیاسهای کوچک، تصویر به چه شکل در میآید. اگر عکسی که گرفتهام، در صفحه نمایش گوشی با کیفیت خوبی نمایش داده شود یعنی این که این عکس کیفیت قابل قبولی در دیگر صفحات نمایش خواهد داشت.
علاوه بر اینها، هارمونی و انسجام رنگها باید در نظر گرفته شوند. رسیدن به یک رنگبندی مطلوب و خوشایند شغل سادهای نیست. نظریههای مختلفی در رابطه با این موضوع صدق میکند. بعضیها ترجیح میدهند از رنگهای هم طیف و مثل هم استفاده کنند حال آن که عدهای دیگر استفاده از رنگهای متضاد را مکمل هم میدانند. سوژههای دلخواه گروه اول معمولا در طبیعت یافت میشود. در روش کاری خودم، شخصا علاقه دارم که از متضادسازی بهرهگیری کنم چرا که تمایز هدفم نسبت به پیرامون را نشان میدهد. این تضاد به رنگها محدود نمیشود و اشکال هندسی متنوعی را هم در بر میگیرد. و در پایان میتوان چرخهی رنگها را در شکلهای مختلف پیدا کرد. در مورد جستار رنگبندی عکس، سایتهای زیادی قرار دارند که راهکارهای آنها میتواند دقت شما در این مقوله را افزایش دهد.
۵. چگونه میشود معنا را به تصویر تبدیل کرد. علاوه بر این چطور میتوان به عکسها، عنوان یا توضیح اضافه کرد
این روش از پیشه به درد افرادی میخورد که میخواهند عکسهای خویش را در محیط وب به اشتراک بگذارند و قرار است که این تصاویر بدست اشخاص زیادی دیده شود. در این مواقع، اهداف عکاس این است که عکسالعمل عاطفی مخاطب را برانگیزد. بعد باید نهایت سعی خود را بکنید. البته هدف من نیست که عکس شما از لحاظ نکات فنی باید کامل و بدون نقص باشد چرا که اگر قرار بود همه چیز به فن و تکنیک وابسته باشد دیگر جایی برای معنا و مفهوم باقی نمیماند.
برای مثال، در بعضی موارد افراد با قراردادن یا عکس یک بانو زیبا یا یک آقای خوش تیپ میخواهند مفهوم زیبایی را القا کنند. ولی بهتر این است که تصویر آنها با یک سرگذشت بصری همراه باشد تا کارایی عمیقتری بر روی مخاطب بگذارد. فضای منفی در تصویر باعث میشود که مخاطب شما سریعا با هدف اصلی عکس وابستگی برپا کند و احساسات و صمیمیت ذهنی خویش را نسبت به عکس بروز دهد. سعی کنید در فواصل گوناگون از سوژهی خود عکس بگیرید و نورپردازی آن را در زوایای متفاوت اعمال کنید. ضمن این که ایجاد یک سایهی ساده میتواند عکس شما را از این رو به آن رو کند.
در باره عنوانبندی عکس ها بحثهای زیادی وجود دارد. برخی از عکاسها با این پیشه مخالف هستند چرا که فکر میکنند وجود یک عنوان متنی بر روی تصویر حواس بیننده را پرت میکند و دستور نمیدهد که روی تصویر تمرکز کافی داشته باشد. یکی از رفقای عکاسم دائم میگفت: “یک عکس خودش باید به تنهایی گویای معنا و مفهوم خویش باشد و نیاز به هیچ عنوان یا توضیحی ندارد.” اما من با این نظریه مخالف هستم و دلیلش را در ادامه توضیح خواهم داد. عادت ندارم که مدام در سایت ۵۰۰px عکس آپلود کنم و معمولا هفتهای یک بار این کار را انجام میدهم. ضمن این که همان یک عکس هم نتیجهی دریافت کلی سایرعکس ها است. پس هر عکس داستانهای زیادی به اتفاق خود دارد که من را مشتاق میکند که با نظرات و بازخوردهای مخاطبان مقابل شوم. برای مثال، یک نقل قول از یک فیلم، یک آهنگ یا یک تجربهی اتفاقی میتواند برای خلق یک عکس، الهامبخش باشد. از این رو اعتقاد دارم که اگر یک شخص در وسط میلیونها عکس ترجیح داد عکسهای من را ببیند، شایستگی این را دارد که از حکایت منحصر به فرد آن هم باخبر شود.
به همین خاطر احساس میکنم که عکسها باید عنوان داشته باشند و معمولا برای پیدا کردن یک عنوان مناسب که بتواند حس کنجکاوی بیینده را برانگیزد، زمان زیادی صرف میکنم. عنوان عکس میتواند بحث برانگیز هم باشد. به عنوان مثال برای یکی از عکسهایم، عنوان “هیچ چیز برای از دست دادن وجود نداشت” را انتخاب کردم و با این بازخورد مواجه شدم که: “عکس به این زیبایی مستحق چنین عنوانی نبود” و من در استجابت توضیح دادم که این انتخاب بر بنیاد فهم من از معنای عکس صورت گرفته است.
اشتباهاتی در ژست دادن های پرتره
عکاسی پرتره سرشار از قوانین مختلف بود، اما خیلی از این قوانین این روز ها از بین رفته اند، اما در این مطلب می خواهیم چند شماره از این قوانین را با شما در میانی بگذاریم که شما را از گرفتن عکس های نه چندان جالب منع می کند.
مسئول آزمایشات ما Angela Nicholson، در پیوستگی شغل خود به بررسی مشکلات عکاسی پرتره و ژست های اشتباه پرداخته، در این مطلب به این مشکلات و مسیر کار هایی برای جلوگیری از آنها اشاره خواهیم کرد.
۱- راحت نبودن مدل
اگر مدل شما راحت نباشد است این امر در عکس مشخص شود و در این صورت عکس جلوه جالبی نخواهد داشت.
قبل از عکاسی با مدل صحبت کنید و راجع به عکس هایی که دوست دارید ( یا دوست دارند ) بگیرید حرف بزنید.
یک سری از عکس هایی که دوست دارید را به او نشانه دهید و به آنها نشان دهید که این عکس ها چطور گرفته شده اند. اگر چند عکس نه چندان خوب هم نشان دهید و به آنها انگیزه خوب نشدن این تصاویر را توضیح دهید هم می تواند از به وجود آمدن دشواری ها احتمالی پیشگیری کنید
بهتر است کمی مدل خود را بشناسید تا بتوانید در بین عکس ها با او صحبت کنید و او را در شرایط بد قرار ندهید
برای آنها شرح دهید که می خواهید چطور بایستند یا چطور بنشینند و از آنها بخواهید که خودشان با این شرایط ژست بگیرند
اگر مدل شما به یک شکل خاص در عکس خوب افتاده است، او را مطلع کنید، و ولی اگر به یک شکلی در عکس خوب نمی افتد بگویید: «خیلی خوبه، اما بیاید اینطور امتحان کنیم که… ».
۲- دستان معذب
مدل های کم تجربه یا اغلب بی تجربه با شیوه قرار دادن دستان خود مشکل دارند.
قرار دادن دستان به شکلی صاف در کنار تن معمولاً زیبا نخواهد شد، ولی اگر همین دستان را کمی سمت درون تن و در جلوی شلوار پیمان گیرد خیلی می تواند بهتر وقشنگتر باشد
قرار دادن دستان به صورت ضربدری هم می تواند خوب وزیبا باشد، فقط باید مواظب باشد دستان جلوی دید بیننده را نگیرند
اگر نمی خواهید خشونت یا اضطراب را نشان دهید دستان را آسان بگذارید و نگذارید مدل دستانش را مشت کند. می توانید از مدل خویش بخواهید چیزی را در دست بگیرد یا از او بخواهید دستان خود را به آرامی به پهلوی خویش بگیرد.
اگر مدل شما در پشت سر فرد دیگری ایستاده می توانید از او بخواهید دستانش را بر روی پشتی صندلی یا بر روی شانه فرد نشسته قرار دهد.
۳- عکاسی از خانمی که شانه هایش به شکل مربع دیده می شود
شانه های ما عریض ترین قسمت بدنمان هستند، و اگر زمانی که از یک بانو عکس می گیرید شانه هایشان به شکل مربع دیده میشود ممکن است بدن او در عکس بزرگتر از آنچه که می خواهد دیده شود.
اگر کمی از مدل خود بخواهید که شانه های خود را بچرخاند می توانید این مشکل را برطرف کنید.
۴- چین خوردن گردن
اگر سوژه شما رویش به سمت دیگری باشد و سرش را به سمت دوربین بچرخاند، چین خوردگی ای بر روی گردن او پیدا می شود. این رویداد ممکن است در شرایط مختلفی پیش بیاید.
می توان این چین خوردگی را به وسیله یقه کت یا پیراهن پوشاند، یا شالی را به صورتی روی گردن وی انداخت که این چین خوردگی دیده نشود.
در نهایت، می توانید با چرخیدن خودتان یا مدلتان کمی از چرخش گردن او کم کنید و این چین خوردگی را از بین ببرید.
۵- دیده شدن رد پوشاک بر روی پوست
رد بند لباس و یا خود لباس بر روی بدن مدل یکی از اشتباهات رایجی است که قبل از عکاسی باید به آن دقت کرد.
اگر مدل شما می خواهد لباسی بپوشد که بند ندارد باید قبل از عکاسی از او بخواهید که متناسب با آن لباس، لباس های دیگرش را عوض کند.
رد جوراب بر روی پا ها یکی از مشکلات رایج دیگر است، اگر می خواهید از مدل خود با پای برهنه عکس بگیرید، از او بخواهید که کفش و جوراب خویش را خیلی قبل از تر عکاسی در بیاورد.
به خاطر داشته باشید که مدل های مسن تر، برای از بین رفتن ردجوراب ها زمان بیشتری لازم دارند.
یک دوش آب گرم می تواند به از بین رفتن این رد ها کمک کند، ولی باز هم به زمان برای از بین رفتن این رد ها احتیاج دارید، در صورت دوش گرفتن موضوع از او بخواهید با آب خیلی گرم دوش نگیرد چون در این صورت بعد از استحمام شدنی است پوست او قرمز شود.
۶- نگاه به سمت غلط
شما همش می خواهید مدل شما به فضای باز رو به روی خود نگاه کند، نه زاویه کادر. نباید مدل شما اسیر شده در درون کادر دیده شود.
مشکل اصلی این نوع در ترکیب بندی است، اما اگر موضوع شما در بین عکس ها بسیار تحرک دارد و ژست ها مختلفی می گیرد، حد حواستان به کادربندی باشد، مخصوصاً اگر از سه پایه برای عکاسی استفاده می کنید.
۷_هم ارتفاع بودن سر ها
عکاسی از یک گروه کوچک از انسان های کنار هم ایستاده با قرار دادن سر آنها در یک سطح مانند عکس های شناسایی پلیس است!
سعی کنید کمی این خط را بشکنید، می توانید از یک فرد بخواهید بنشیند، یک نفر بر روی صندلی بنشیند و نفر سوم روی زمین بنشیند و یا پشت صندلی بایستد.
اگر بتوانید صورت های افراد تو کادر را روی زاویه های یک مثلث قرار دهید، عکس جلوه بیشتری پیدا خواهد کرد و چشم بیننده در هنگام دیدن عکس در کادر خواهد چرخید.
۸_قرار گرفتن ناخواسته چیزی در بالای سر
همان قدر که ژست دادن به مدل می تواند جذاب باشد، می تواند باعث حواس پرتی شود، همیشه حواستان به بک گراند عکس باشد.
چه در فضای بسته عکس می گیرید و چه در فضای باز، حواستان به چراغ ها، صندوق های پست، میله ها، گیاهان و درختان پشت سر موضوع باشد، شما اصلاً نمی خواهید جسمی در عکس طوری دیده شود که گویی از سر مدل خارج شده است.
۹_عکاسی از پایین رو به بینی
باید حواستان باشد از زیر رو به بینی مدل عکس نگیرید، چرا که اصلاً جلوه زیبایی ندارد.
برای برطرف کردن این مشکل می توانید از مدل بخواهید که به پایین نگاه کند، ولی اگر با این روند چین و چروک های زیادی روی گردن وی ایجاد شود باز هم عکس جلوه زیبایی نخواهد داشت.
تنها با کمی بالا بردن دوربین می توانید تغییر بسیار زیادی در عکس به وجود آورد.
۱۰_از کودک خود بخواهید ژست بگیرد
اگر خوش شانس باشید ممکن است قبل از غذا خوردن کودک چند عکس با ژست خوب از او بگیرید، ولی معمولاً بهتر است چیزی به او بدهید تا با آن حواس کودک پرت شود، با این ترفند می توانید ژست های بهتر وقشنگتری از اوبگیرید.
می توانید حواس او را با نقاشی کردن پرت کنید، و یا یک دوربین قدیمی به او بدهید و از او بخواهید از شما عکس بگیرد این بهترین حالت عکاسی از کودک است.
برای عکاسی از کودکان این شما هستید که باید به دور او بچرخید و گوشه خوب را برای عکاسی پیدا کنید، و نمی توانید از او بخواهید سرش را برای شما بچرخاند و یا به سمت دیگری نگاه کند.
اگر بتواند در زمان عکاسی حواس کودک را پرت کنید در نهایت عکس هایی طبیعی با ژست های متفاوت و قشنگ خواهید داشت.
اشتباهاتی در ژست دادن های پرتره
دیدگاهتان را بنویسید